-
میدونین چی دلم میخواد ؟
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 17:08
سلام میدونین چی دلم میخواد ؟ میدونین دلم هوای کجا رو کرده ؟ اشتباه نکنین دلم پیتزا و کباب نمیخواد ! دلم خونه بالا شهر نمیخواد ! دلم مرسدس بنز و بی ام و و آئودی و لکسوس و هامر نمیخواد دلم پاریس و نیویورک و ونکوور نمیخواد دلم تایلند و آنتالیا و مالزی و استانبول نمیخواد ! دلم میخواد به جای این زندگی به جای این شهر به جای...
-
خیلی دلم میخواد
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:46
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا گوشی موبایلم همه آرزوهای زندگیم باشه ! خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از خریدن و پوشیدن کفش و لباس نو به اوج شادی برسم و یه چنتا خر غلط هم بزنم از خوشی ! خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از اینکه سوار ماشین خارجی آنچنانی میشم به اوج غرور و سرخوشی برسم ! خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از سیخ سیخی کردن موهام...
-
مترسک
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 12:41
سلام نمیدونم چرا این روزها هر وقت که به دنبال یه کلمه میگردم که خودمو باهاش تعریف کنم یاد مترسک میوفتم ! مترسک رو که میدونین چیه ؟ لولو، آدمک سرخرمن، موجب ترس : Scarecrow اینم یه شعر در همین رابطه ( از خودمه نظرتون رو بگید لطفا ) : من مترسک شده ام و وجودم خالی خالی خالی نه ، پر کاهست وجودم اما کاه و خالی فرقی ، بینشان...
-
غرقه ایم غرقه !
جمعه 30 دیماه سال 1390 11:42
غرقه ایم ، غرقه ! غرق در تفکرمان ، نه تفکر نه ، تفکر ناب و سنگین است کسی در آن غرق نمیشود ! غرق در تصوراتمان هستیم ، تصورات پوچ و خالیمان ، تصورات اشتباهمان ! تصوراتی که گاه به صورت خیال ( واهی ) در وجودمان رشد میکنند و گاه آنها را از دیگران کپی کرده و در وجودمان پرورش می دهیم و در وقت نیاز برای توجیه رفتارمان آنها را...
-
پیر شدم
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 21:02
ای خدا پیر شدم جسم من پیر شده روح و دلم پیر شده شوق من پیر شده مادرم پیر شده شمعدونیاش پیر شدن سنگ قبر پدرم پیر شده نامه ها و ساعتش پیر شدن زندگی پیر شده کتابام پیر شدن خاطره هام پیر شدن یادگاریای بچگیم پیر شدن خونمون پیر شده همسایمون پیر شده کوچه ها پیر شدن خیابونا پیر شدن آسمون پیر شده خورشیدمون پیر شده ستاره ها پیر...
-
ندای درون
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 22:16
سلام چند وقت پیش تلویزیون یه فیلم پخش کرد به نام ندای درون ساخته استیون سیمون . از اون فیلمایی بود که من خیلی دوس دارم و یه جورایی باهاشون ارتباط برقرار میکنم ( کلا من اهل فیلم دیدن نیستم ) فقط حیف که از اولشو ندیدم ولی حتما این فیلم رو گیر میارم و کامل میبینم . جملات خیلی پر معنی و مفهومی تو این فیلم بود که اوناییشو...
-
تاثیر فرهنگ روی حیوانات
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 21:05
سلام چند روز پیش سر کلاس استادمون به یه نکته جالب اشاره کرد که بد نیست براتون بگم . ایشون گفتن که فرهنگ ما آدما حتی روی حیوانات هم تاثیر میذاره ! مثالی هم که آوردن این بود : میگفتن که تو آمریکا اگه تو یه جنگل یا پارک جنگلی یا ... برید پیک نیک و چادر بزنید آهوا تا نیم متری خودتون و چادرتون میان و دور و برتون میچرخن و...
-
در قلب یک کویر پر از خار وخس مرا
شنبه 24 دیماه سال 1390 19:24
سلام نمیدونم چرا درباره شعرام کسی نظر نمیده ؟!!! شاید خیلی بی معنین و شباهتی به شعر ندارن . یه چیزی بگین دیگه . حتما که تعریف و تمجید نباید باشه عیب و ایراداشو بگید لطفا . در قلب یک کویر پر از خار وخس مرا آزرده خاطر و تنها رها نموده است روحم کنون شده حیران و گیج و منگ از این جفای شگفتی که دیده است در این کویر ، تشنه و...
-
یادداشت روزانه
جمعه 23 دیماه سال 1390 11:01
سلام دیروز اولین امتحان پایانترمم بود که با تمام وجودم امتحانو خراب کردم و خیالم از اولیش راحت شد که حتما میوفتم ! خوب البته ناراحت نیستم چون واقعا تلاش کردم که بخونم ولی نتونستم . این اتفاقی که برام افتاد به شدت درگیرم کرده و اجازه نمیده ذهنم به چیز دیگه ای مشغول بشه ! اصلا انتظار همچین اتفاقی رو نداشتم اونم به این...
-
مرد غرقه گشته
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 23:37
این روزا حال خیلی غریبی دارم و هر لحظش برام یه حکایتیه ! مثل همین الان که ناخودآگاه یاد داستان طوطی و بازرگان افتادم حتما یادتون هست این شعر زیبای مولانا رو ؟ به خصوص یاد این بیتش افتادم که دقیقا حال و روز من رو به زیبایی بیان میکنه : مرد غرقه گشته جانى مىکند دست را در هر گیاهى مىزند این بیت دقیقا حکایت حال و روز...
-
من اشتباه کردم و او ساده از وجود من گذشت
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 22:12
سلام حال خراب من بازم یه چیزایی رو به ذهنم جاری کرد که نوشتمشون اصلا هیچ شباهتی به شعر ندارن از همه شاعرای دنیا ( چه زنده چه از دست رفته - چه ایرانی چه خارجی ) معذرت میخوام که اسم این جمله های مشوش و بی مقدار رو شعر گذاشتم اینا فقط تراوشات یه ذهن مستاصل مغشوش درمانده از هر جاییست . شما به بزرگی خودتون ببخشید . من...
-
سرنوشت من و برگ
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 21:36
امروز تو محل کارم وقتی به زور خودمو مشغول کرده بودم ، همینطور که سرم پایین بود و داشتم با چنتا نقشه کپک زده ور میرفتم یه چیزی از طرف پنجره روبروم توجهمو جلب کرد . سرمو بالا آوردم ، باد میومد . حیاط بزرگ همسایه کناریمون پر از درختای چنار قدیمی و خیلی بلنده . باد برگای خشک و زرد این چنارا رو از شاخه هاشون جدا میکرد و با...
-
نرخ نهایی جانشینی x به جای y
شنبه 17 دیماه سال 1390 20:30
سلام دو روز پیش سر کلاس اقتصاد یه نسبت اقتصادی رو برامون تعریف کردن که ذهن من ناخودآگاه درگیرش شد نمیدونم چرا جدیدا ذهنم تلاش میکنه که بین علم اقتصاد و روابط آدمای این دنیا ارتباط برقرار کنه ! نسبتی که تعریف شد نرخ نهایی جانشینی x به جای y بود که با MRS xy نشونش میدن MRS xy = Marginal Rate Of Substitution و به طور...
-
خدایا اول تویی وسط تویی آخر هم تویی
جمعه 16 دیماه سال 1390 17:42
خدایا سلام خدایا چه خبر ؟ خدایا کجایی ؟ چیکارا میکنی ؟ خدایا خودت میدونی که چقدر دلتنگتم خدایا خودت میدونی که هرچی که میگم و هر کاری که میکنم و هر راهی که میرم آخرش به خودت میرسم خدایا اول تویی وسط تویی آخر هم تویی خدایا نمیتونم بفهمم کارایی که میکنی علتش چیه ! میگن حکمتته میگن آزمایشه و خیلی چیزای دیگه ولی خدایا...
-
سفر به سیاهچاله
جمعه 16 دیماه سال 1390 11:29
خدایا دلم میخواهد نور جلوی پایم توقف کند و من سوار آن شوم و افسارش را به دست من دهی تا به هر طرفی که میخواهم بتازانمش ! آنگاه به سمت کهکشانهای دور دستت حرکت خواهم کرد آنقدر میروم و میروم تا سرانجام در دام یک سیاهچاله گرفتار و بلعیده شوم وقتی چنین شود دیگر خیال من هم راحت خواهد شد دیگر یقین خواهم داشت که هرگز به زمین...
-
کدوم تلختره ؟
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 21:14
سلام امروز یه ایمیل برام اومده بود با این عنوان : واقعیتهای تلخ ولی خنده دار و توش یه سری مطلب نوشته بود از این دست که تو سریالامون زن و شوهر نمیتونن همدیگه رو بغل کنن یا تو تبلیغ پارک آبی ملتو با شلوار و پیراهن نشون میده و ... یعنی اینا واقعیتهای تلخه مثلا !!! همینطور که میخوندمشون یه واقعیتهایی رو که خودم تو جامعه...
-
پاسخ به شاملو
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 20:42
سلام یه جایی یه شعر از شاملو خوندم و بی اختیار شروع کردم به جواب دادن به این شعر البته میدونم که اینایی که گفتم همش از اثرات اتفاق تلخیه که برام افتاده ولی خوب به هر حال این اتفاق یه واقعیت ثبت شده تو زندگی منه و فراموش شدنی هم نیست ! یه قسمت از شعر شاملو این بود : چشمهساری در دل و آبشاری در کف، آفتابی در نگاه و...
-
خدایا سلام
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 21:55
سلام خدایا سلام خدایا با اینکه باهات قهرم و ازت دلخورم ولی سلام خدایا با اینکه قلبمو مثل یه تیکه کاغذ چرکنویس مچاله کردی از بس بهش فشار آوردی ، ولی بازم سلام خدایا با اینکه هر لحظه که میگذره بیشتر غریبه میشی برام ، ولی بازم سلام خدایا با اینکه این دل من دیگه اون دل قدیمی و بی کینه نیست ، ولی بازم سلام خدایا با اینکه...
-
یادداشت روزانه
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 18:39
سلام امروز یه روز نسبتا متفاوت بود . یه سفر کاری یک روزه رفتم به یه جاهای خیلی بکر یه روستاهایی که هنوز از ظاهر مردماش میشه صداقت و پاکی و یکرنگی رو حس کرد . یه جاهایی که حتی امکانات اولیه زندگی رو هم درست و حسابی ندارن ! حیاط خونه هاشون دیوار نداره و یه دشت بزرگ حیاطشونه به خاطر همینه که حیاط دلاشونم دیوار نداره و...
-
یادداشت روزانه
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 22:08
سلام امروز هم طبق معمول هر روز از ساعت ۷ صبح تا ۴ عصر سر کار بودم و هیچ تجربه ی جدید و نکته مثبتی تو این ۹ ساعت از بهترین ساعتهای روزم اتفاق نیفتاد و فقط یه مشت کار تکراری و کسالت آور انجام دادم . حادثه ی غریبی هم که این مدت به شدت آزارم داده همچنان تو وجودم غوغا میکنه و یه لحظه آرامش هم برام نمیذاره ! تنها نکته ای که...
-
گفتگو با حافظ
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 16:10
ای حافظ عزیز دیگر ز فال تو هم نا امید نا امید گشته ام انگار تو هم همچو زمانه با ما سر ناساز برگرفته ای روزی هزار بار برای تو فاتحه میخوانم شاید که باز شعر امیدی به روی من باز کنی اما افسوس و هزار افسوس که دیگر شعرهای تو هم رنگ و بوی گذشته را ندارد نمیدانم ! آخر مگر میشود که شعرهای تو از تازگی بیفتد ؟! نه نمیشود . هرگز...
-
یه داستان واقعی
شنبه 10 دیماه سال 1390 20:03
سلام امروز میخوام یه داستان واقعی رو براتون تعریف کنم داستان یه مترسک که با یه انسان دوست میشه و ... یکی بود یکی نبود توی این دنیای زشت همه ی آدما سرگرم کار و بار خودشون بودن و توجهی به همدیگه و دور و برشون نداشتن . مترسک قصه ی ما هم اشتباهی وسط این آدما گم شده بود و دیگه هیچ امیدی هم نداشت و فقط روز و شبش رو میگذروند...
-
لعنت به این اینترنت ! لعنت به این موبایل !
شنبه 10 دیماه سال 1390 18:15
خدایا این چه دنیای عجیبیه که ما آدما درست کردیم برای خودمون ؟!! آخه باید حرفای دلمونو یا حرفای مهمی که زندگیمونو عوض میکنه با چت و اس ام اس بگیم به همدیگه ؟!! خدایا به نظرت اینجوری طرف مقابلمون منظورمونو میفهمه یا اهمیت موضوع رو درک میکنه ؟ لعنت به این اینترنت ! لعنت به این موبایل ! ...
-
GPS
جمعه 9 دیماه سال 1390 22:16
سلام چند وقت پیش تو محل کارم یه سمینار در مورد GIS برگزار شد که یکی دو ساعتشو رفتم گوش دادم که یه استاد دانشگاه سخنرانی می کرد در مدح و ستایش GPSو GIS !!! این آقای دکتر با آب و تاب یه جمله خیلی جالب ( از نظر من جالب ) گفت که دیگه با وجود GPS هیچکسی تو دنیا گم نمیشه و ... تو دلم خندیدم به این حرفش و گفتم اگه راست میگید...
-
یادداشت روزانه
جمعه 9 دیماه سال 1390 16:52
سلام دیروز دم دمای غروب یه حس عجیبی داشتم یه حس خیلی عجیب ! نمیدونم دلتنگ بودم ؟ پریشون بودم ؟ خسته بودم ؟ ... شایدم همه ی اینا ! احساس میکردم حتما باید خدا رو ببینم و باهاش حرف بزنم آخه خیلی از دستش شاکیم ! ناخودآگاه بعد از سالها رفتم مسجد ! نمیدونم شاید فکر کردم اونجا میتونم خدا رو پیدا کنم ! خلاصه رفتم مسجد و...
-
می خواهم بروم
جمعه 9 دیماه سال 1390 16:25
می خواهم بروم می خواهم از این شهر و دیار بروم نه نه می خواهم از این دنیای غریب بروم دیگر هیچ چیزی نیست که حتی برای لحظه ای دل مرا به ماندن گرم کند دیگر از این همه جنجال و هیاهو خسته شده ام دیگر از آدمکهای دور و برم خسته شده ام دیگر تحمل نزدیکترینها را هم ندارم !!! می خواهم به دنبال سهراب بگردم !!! می خواهم از سهراب...
-
سلام
جمعه 9 دیماه سال 1390 12:22
سلام امروز دوباره تصمیم گرفتم که بنویسم . به خاطر همین این وبلاگو ساختم چون دیگه تو وبلاگ قبلیم نمیخوام بنویسم و یه جورایی رهاش کردم شاید دیگه از رده خارج شده بود ! اون وبلاگ قبلیم الان شده زباله مجازی مثل زباله های فضایی! میدونین زباله های فضایی چیه ؟ این ماهواره ها و ایستگاههای فضایی وقتی عمرشون تموم میشه همینجوری...