سلام
میدونین چی دلم میخواد ؟ میدونین دلم هوای کجا رو کرده ؟
اشتباه نکنین دلم پیتزا و کباب نمیخواد ! دلم خونه بالا شهر نمیخواد ! دلم مرسدس بنز و بی ام و و آئودی و لکسوس و هامر نمیخواد دلم پاریس و نیویورک و ونکوور نمیخواد دلم تایلند و آنتالیا و مالزی و استانبول نمیخواد !
دلم میخواد به جای این زندگی به جای این شهر به جای این کار و ... الان تو یه سرزمین یخ زده مثل قطب جنوب زندگی میکردم ! تو این خونه هایی که با مکعبای یخی درست میکنن ! سورتمه و سگ و این چیزا هم نمیخوام ! اصلا اونجا رو دوس دارم به خاطر بکر بودنش به خاطر اینکه هیچکدوم از این آدما دور و برم نباشن ! آدمای بی احساس آدمای بی انصاف آدمای فراموشکار آدمای بی تفاوت آدمای بیرحم آدمای بی عاطفه آدمای بد اخلاق آدمای خودخواه آدمای حسود آدمای حریص و طماع آدمای حقه باز آدمای دروغگو آدمای عجول آدمای بی فکر ...
فقط من باشم و خرسای قطبی و پنگونا و فوکا و نهنگا و ماهیا ! چون مطمئنم این حیوونا هیچکدوم از اون خصوصیتای زشت ما آدما رو ندارن .
اونجا شاید به خاطر شرایطش قلب و روح و احساساتم منجمد بشه و دیگه اینقدر عذاب نکشم !
یعنی میشه خدا ؟!!!!!!!!
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا گوشی موبایلم همه آرزوهای زندگیم باشه !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از خریدن و پوشیدن کفش و لباس نو به اوج شادی برسم و یه چنتا خر غلط هم بزنم از خوشی !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از اینکه سوار ماشین خارجی آنچنانی میشم به اوج غرور و سرخوشی برسم !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از سیخ سیخی کردن موهام مثل ... کیف کنم
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا از پرسه زدن تو پاساژ و مغازه های لوکس اونقدر کیف کنم که شیهه بکشم !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا بشینم و با کمال لذت و در اوج ملنگی از سفر به تایلند و آنتالیا بگم
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا با ولع تمام در مورد ثبت نام تو شرکتای هرمی و سود ماهیانه آنچنانی حرف بزنم و وسط حرفام یکی دوبارم غش کنم از فرط خوشحالی !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا برم سینما و یه فیلم آب دوغ خیاری ببینم و از ته دل بخندمو لذت ببرم و یه چنتا سوت بلبلی هم بزنم !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا تو جمع جوک ترکی و لری از تو موبایلم بخونم و قاه قاه بخندم !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا بشینم پای سریالای farsi 1 و کلی حال کنم با اون فیلمای مزخرفش !
خیلی دلم میخواد مثل خیلیا ...
سلام
نمیدونم چرا این روزها هر وقت که به دنبال یه کلمه میگردم که خودمو باهاش تعریف کنم یاد مترسک میوفتم ! مترسک رو که میدونین چیه ؟ لولو، آدمک سرخرمن، موجب ترس : Scarecrow
اینم یه شعر در همین رابطه ( از خودمه نظرتون رو بگید لطفا ) :
من مترسک شده ام و وجودم خالی
خالی خالی نه ، پر کاهست وجودم اما
کاه و خالی فرقی ، بینشان انگار نیست
روزگاری من هم آدمی بودم و در این دنیا
کار خود میکردم ، راه خود میرفتم
روزگاری بگذشت ، ناگهان صبحی زود
لشکر غم به وجود من تاخت
لشکر وحشی غم هدفش قلب وجود من بود
و سرانجام وجودم ، زیر این حمله بیرحمانه
دست تسلیم به سر برد و نشست
پادشاه غمها قلب من را برداشت
باقی وجود من ، سهم لشکر میشد
غارت وجود من ، لحظه ای بیش نبود
و وجودم ، خالیه خالی شد
بعد از آن لشکر غم ، عزم رفتن میکرد
اما ، عده ای از آنها قصد ماندن کردند
آری ، غم دگر صاحب من می باشد
و وجود خالی من ، تا همیشه میزبان غم است
ناگهان میترسم
نکند وجود خالی ، موجب رنجش غمها گردد
پس به صحرا رفتم ، کاه با گاری خود آوردم
و وجودم را ، پر نمودم با کاه ، تا که جای غم ، گرم و راحت باشد
آخر او مهمان است !!!
آری ، اینچنین بود که من ، یک مترسک گشتم
من مترسک هستم ، اما جای من مزرعه نیست ، جای من در شهر است !
من دگر غریبم اینجا ، و کسی نیست مرا بشناسد
کاش مشتی حسنی می آمد و مرا با خود از اینجا می برد
و مرا گوشه ای از مزرعه اش جا میداد
تا که همسایه دیوار به دیوار کلاغ و سگ و موش می گشتم
آخر آنها دلشان صافتر است
دلشان پاکتر است !!!